صبح دولت می دمد کو جام همچون آفتاب


فرصتی زین به کجا باشد بده جام شراب

خانه بی تشویش و ساقی یار و مطرب نکته گوی


موسم عیش است و دور ساغر و عهد شباب

از پی تفریح طبع و زیور حسن طرب


خوش بود ترکیب زرین جام با لعل مذاب

از خیال لطف می مشاطهٔ چالاک طبع


در ضمیر برگ گل خوش می کند پنهان گلاب

شاهد و مطرب به دست افشان و مستان پایکوب


غمزهٔ ساقی ز چشم می پرستان برده خواب

تا شد آن مه مشتری درهای حافظ را به نقد


می رسد هر دم به گوش زهره گلبانگ رباب